پاسخی به چند انتقاد از تکنولوژی موفقیت

سال‌ها است که تکنولوژی موفقیت و کامیابی و روانشناسی مثبت و مفاهیمی از این دست، وارد زندگی‌های علمی و روزمره ایران و جهان شده است. در طی این سال‌ها هم، چنین آموزه‌هایی، هم مورد استقبال و تشویق قرار گرفته‌اند، هم مورد نکوهش و انتقاد.

البته انتقاد کردن درست و حسابی، حق هر آدم عاقل و بالغی است و کسی را نمی‌توان از این حق محروم کرد. ولی بیشتر انتقادهایی که در ایران و نسبت به چنین حوزه‌ای وجود دارد، انتقادهای مبتنی بر نادانسته و ناشناخته بودن چنین آموزه‌هایی، نزد منتقدان مربوطه است.

جدا از این انتقادها، نقدهای خوبی هم البته به این حوزه و آموزه‌هایش وارد می‌شود. یکی از قدیمی‌ترین نقدها، سطحی بودن تکنیک‌های موفقیت و زودگذر بودن آن‌ها است. منتقدان می‌گویند که تکنیک‌ها و تلقین‌ها و انگیزش‌های ایجاد شده در این حوزه، گذرا هستند و اثر ماندگار ندارند. تا حدودی این منتقدان راست می‌گویند؛ چون غالباً چنین آموزه‌هایی، بدون پیش‌نیازهای مورد نیاز، ارائه می‌شوند و در نتیجه، دستاورد شایسته‌ای به همراه نمی‌آورند.

در مورد گذرا بودن تاثیرات چنین آموزه‌هایی، چند نکته را می‌شود ذکر کرد:

- جیم ران، در پاسخ به چنین نقدی، می‌گوید همان طور که انسان در هفته، چند بار دوش می‌گیرد و اساسا یک بار در ماه به حمام نمی‌رود که یک بار برای سی روز دوش گرفته واستحمام کند، آموزه‌های انگیزشی هم باید به طور مداوم و مستمر تکرار شوند.

- این آموزه‌ها، مقدمه‌هایی هم دارند که حتما با ذکر آن‌ها، باید تعلیم داده شوند.

- بسیاری از کارها هستند که توی زندگی‌هایمان، به طور متناوب و روزمره انجام می‌دهیم، مثل غذا خوردن و نفس کشیدن و ...، پس چرا درباره آن‌ها چنین نقدی مطرح نمی‌شود؟‌

مگر به خاطر خاوري، بانك ملي را بستيد كه به خاطر يك نويسنده، روزنامه بهار را مي‌بنديد؟



اول اين‌كه: كجاي دنيا ديده‌ايد كه به خاطر اشتباه يك نفر، يك سازمان يا مجموعه را تعطيل كنند؟ اگر اين‌جوري باشد كه خيلي از كلانتري‌ها را بايد بست، خيلي‌ها از سازمان‌ها و بانك‌ها را بايد با خاك يكسان كرد و خيلي‌ از دولت‌ها را، فرستاد قاطي باقالي‌ها. آخر اين چه منطقي است كه ما داريم،‌ كه به خاطر يك مقاله، نان‌خوران يك روزنامه را از نان خوردن مي‌اندازيم؟ كجاي دنيا، چنين مي‌كنند كه ما چنان مي‌كنيم؟  مگر آن سردار زارعي، آن گندها را زد، نيروي انتظامي را تعطيل كرديد؟ مگر آن اختلاس‌ها كه شد، بانك ملي را تعطيل كرديد؟ پس چطور وقتي نوبت روزنامه و رسانه مستقل و منتقد مي‌رسد،‌ نه منطقي داريد، نه انصافي؟

 

دوم اين‌كه، آقاي وزير ارشاد،‌دست شما درد نكند. منتظر عملكرد بهتري بوديم، نه اين‌كه شما هم در زغال اين عمل ناصواب، بدميد و آتشش را بيشتر كنيد. آن خبرنگار و نويسنده را بگيريد و از هر جايي كه دلتان خواست، آويزانش كنيد. چه كار به معيشت باقي كارمندان و نويسندگان و ... روزنامه داريد؟

 

سوم اين‌كه، آقايان عقل كل روزنامه‌نگاري ايران كه فقط ياد گرفته‌ايد در كلاس‌ها، پز استادي و پيشكسوتي را بدهيد، چرا در قبال مهمترين اتفاقات حوزه خودتان، زبان به كام گرفته‌ايد؟ اقاي حسام‌الدين آشنا، مشاور محترم رئيس‌جمهور و استاد ارتباطات، شما كه حالا دست‌تان مي‌رسد چرا كاري نمي‌كنيد؟

 

چهارم اين‌كه، خانم‌ها، آقايان!

اين خط و اين هم نشان، تا وقتي كه ويران كردن و تعطيل كردن و بستن و خراب كردن، براي ما راحت‌تر از ساختن و نگه داشتن و اصلاح نمودن باشد، به هيچ كجا نخواهيم رسيد. ديروز حسرت مي‌خورديم كه كره جنوبي و برزيل، با ما شروع كرده‌اند و حالا، ما كجا و آن‌ها كجا. بعدها كارمان به حسرت خوردن نسبت به تركيه و مالزي هم رسيد. باور بفرماييد با اين طرز فكر و فرهنگ و سيستم، بعدها حسرت به دل افغانستان و موريتاني و مصر و ... هم خواهيم شد. اين خط و اين هم نشان. 

آه حاجي، حاجي، حاجي! چند قرن است كه به تركستان مي‌روي؟

حاجی!

پول‌هایت را جمع کن، حلالیت بطلب، دارد هنگام رفتن می‌رسد

ناسلامتی باید راهی سفر حج شوی

فرزند مجرد اگر داری، دم بخت اگر باشد و لایق داماد بودن و شدن، آستین برایشان بالا بزن

به فکر سوغاتی‌هایت هم باش

بالاخره همه چشم‌‌انتظارند

راستی حاجی، چقدر پول داده‌ای تا راهی سفر حج شوی؛ در سرزمین آل سعود؟

هیچ می‌دانی این پول‌ها و اعتبارها دارد کجا می‌رود؟

هیچ می‌دانی که همین پول‌ها و اعتبارها، دارد صرف سر بریدن برادران و خواهران شیعه تو در سوریه می‌شود؟ آن هم جلوی چشمان همیشه بیدار بی‌بی زینب...

نگران نباش!

تو به فکر حلالیت طلبیدن‌هایت باش

فقط نمی‌دانم من و تو و ما و من و همه و همه

جواب این همه احمق بودن‌مان را چطور باید بدهیم

جواب کودکانی که خواب بودند و کشته شدند

جوانانی که امیدوار بودند و کشته شدند

عروس‌هایی که امیدوار بودند و سیاه‌پوش شدند

برادران و خواهرانی که جلوی چشمان فرزندان‌شان

به جرم شیعه بودن

سر بریده شدند

تو به فکر حلالیت طلبیدن‌هایت باش

خدا همیشه بیدار است

حتی توی سوریه

و لاجرم، نیازی به سنگ‌ انداختن‌های تو نخواهد داشت برای تاراندن  شیطان

چرا که ابلیس در سوریه اقامت گزیده

و تو راه را عوضی رفته‌ای

فقط بدان که حلالت نخواهند کرد؛ این همه چشم‌های خون‌بار و دل‌های خون شده...

سكوتم از رضايت نيست و دختران بروجن

اين، صحنه‌اي از عزاداري مردم بروجن براي عزيزانشان است كه در راه بازگشت از اردوهاي راهيان نور از دست رفته‌اند؛ فكرش را بكنيد كه ۲۶ نفر در اين تصادف فوت كردند و تمام.

- ديروز به يكي از دوستان مي‌گفتم؛ هرچقدر مي‌خواهم كه توي اين كشور مثبت باشم، اتفاقات نمي‌گذارند.

- دوستان مسئول بهتر است سري به معاينه فني‌ها بزنند تا ببينند كه از راننده‌هاي اتوبوسي كه زير بار بعضي چيزها نمي‌روند، چه مي‌گويند. البته اين حرف را هم با ذكر سند مي‌گويم.

- باور كنيد خودم هم خسته شده‌ام از بس كه اين‌قدر منفي مي‌نويسم. اما در ايران امروز، فقط خون دل مي‌خوريم، خون دل مي‌خوريم، و باز هم خون دل مي‌خوريم.

- ... سكوتم از رضايت نيست...

آقای انتظامی، ذهن زیبای خود را آشفته نسازید

  • عزت الله انتظامی: چرا خانه ما را ویران می کنید؟

برادر ارجمند، آقای انتظامی!

با عرض احترام و خاکساری به ساحت هنر ارزشمند شما.

ویران کردن، آیین مردم کوتاه فکری است که ویران نمودن را، سهل تر از ساختن می دانند؛ چرا که در اصل، ساختن و ساخته شدن و لذت ساختن را درک نکرده اند. آنها آمده اند که ویران کنند، چرا که راهی جز این نمی دانند.

ساختن، آیین خود را دارد، زحمت می خواهد، عرق جبین می خواهد و دوستانی که با حکم و سفارش و نوکرمآبی جایگاهی به دست آورده اند، لاجرم چنین نتوانند کرد. برای آنها، ویران کردن، ساده تر است. پس بیش از این، ذهن زیبای خود را آشفته نسازید. ما در روزگار بربرهای فرهنگی که چراغ خاموش حرکت می کنند، به سر می بریم.

با آرزوی سربلندی شما عزیز دل.

یک نویسنده و فعال فرهنگی